تحولات اخیر سوریه، بهویژه در مناطق جنوبی این کشور، بار دیگر توجه تحلیلگران حوزه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و جبهه مقاومت را به خود جلب کرده است. پرسش اصلی در این مرحله حساس آن است که جمهوری اسلامی ایران باید چه راهبردی در قبال این تحولات اتخاذ کند؟
از آستانه تا امروز؛ بازخوانی یک شکست تاکتیکی
کمتر از یک سال پس از تضعیف موقعیت راهبردی جبهه مقاومت در سوریه و به حاشیه رفتن نظام بشار اسد، این کشور وارد مرحلهای تازه از بحران شده است. برخی تحلیلها از شکست تاکتیکی جریان مقاومت در سوریه خبر میدهند؛ شکستی که ریشه در اعتماد بیش از حد به چارچوبهای دیپلماتیکی همچون فرآیند آستانه و غفلت از سناریوهای طراحیشده توسط بازیگران اصلی غربی دارد. در این میان، رژیم صهیونیستی و اتاقهای فکر مرتبط با آن در ایالات متحده و اروپا، از فضای دیپلماتیک ایجادشده و ضعف تصمیمسازی راهبردی برخی بازیگران منطقهای نهایت بهره را بردند تا طرح خاورمیانه جدید را با سرعت بیشتری وارد فاز اجرایی کنند.
طرح خاورمیانه جدید؛ نقشهای برای تکهتکهسازی منطقه
آنچه امروز در سوریه، عراق و سایر نقاط حساس منطقه میگذرد، جدا از اراده آمریکا و اسرائیل قابل فهم نیست. طرح خاورمیانه جدید که از سالها پیش با هدف تجزیه ساختارهای جغرافیایی، فرهنگی و نظامی منطقه پایهریزی شده بود، اکنون پس از ضربه ۷ اکتبر به عنوان یک محرک تاریخی، وارد مرحلهای جدید شده است. در این طرح، تجزیه سوریه، عراق، مصر، ترکیه و در نهایت ایران در دستور کار قرار گرفته است. نبردهای فرقهای در جنوب سوریه میان دروزیها و جریان جولانی، نه یک رخداد خودجوش بلکه قطعهای از این پازل ژئوپلیتیکی است که با توافقات پنهانی بین بازیگران در حال اجراست.
سوریه؛ قلب راهبردی محور مقاومت
سوریه، فراتر از یک متحد منطقهای، برای جبهه مقاومت یک شریان حیاتی راهبردی است. این کشور نهتنها محل اتصال جغرافیایی محور مقاومت، بلکه کانال حیاتی پشتیبانی از آرمان فلسطین محسوب میشود. بیتردید، بدون سوریه، آزادی فلسطین از سلطه صهیونیستها به یک رؤیای دوردست تبدیل خواهد شد. از همین رو، بازسازی راهبردی نقش ایران در سوریه، نه یک انتخاب، بلکه یک ضرورت راهبردی است. از نفوذ زمینی تا نفوذ مردمی؛ تغییر پارادایم حضور یکی از خطاهای استراتژیک جبهه مقاومت در گذشته، تمرکز بیش از حد بر نفوذ فیزیکی و نظامی در سوریه بود، در حالی که دشمن از مسیر جنگ شناختی، رسانهای و اجتماعی به عمق جامعه سوری نفوذ کرد. امروز، تجربههای گذشته ایجاب میکند که تمرکز اصلی بر نفوذ اجتماعی، فرهنگی و مردمی باشد. تشکیل شاخهای از حزبالله سوریه در مناطقی که ظرفیت فکری، اعتقادی و اجتماعی نزدیکی با گفتمان مقاومت دارند، باید در اولویت قرار گیرد. این حضور مردمی میتواند وزنهای جدید در معادلات آتی منطقه باشد.
چشمانداز آینده: از سوریه تا بغداد
نشانهها حاکی از آن است که سوریه در آستانه مرحلهای پرتنشتر از بحران قرار دارد. جنگ داخلی فرسایشی، اختلافات قومی-فرقهای و رقابتهای قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای، این کشور را به یک میدان جدید از رقابتهای نیابتی تبدیل خواهد کرد. در این شرایط، حفظ منابع راهبردی در غرب سوریه و تمرکز بر مرزهای عراق، گزینهای ضروری است. پیشبینیها حاکی از آن است که در یک بازه زمانی یک تا دوساله، بغداد به میدان مقابله مستقیم با سپاه نیابتی اسرائیل تبدیل خواهد شد. حشد الشعبی نیز بهواسطه نفوذ جریاناتی مانند جریان صدر در معرض فروپاشی تدریجی قرار دارد. بنابراین، حساب باز کردن صرف بر این نیرو، بدون بازسازی ساختاری، یک اشتباه استراتژیک خواهد بود.
سیاست صبر فعال و بازآرایی نیروها
در شرایط فعلی، ورود مستقیم و گسترده به میدان سوریه توصیه نمیشود. در عوض، اتخاذ سیاست صبر فعال همراه با بازآرایی و تقویت نیروهای مقاومت در عراق، سوریه غربی و لبنان ضروری است. تجهیز و بازسازی هستههای خالص مقاومت، ایجاد خطوط ارتباطی امن، و تقویت شبکههای مردمی باید در دستور کار فوری قرار گیرد.
جمعبندی: آینده متعلق به مقاومتِ بازطراحیشده است
در نهایت، آنچه در پیش است، نه یک عقبنشینی، بلکه فرصتی برای بازنگری عمیق، بازسازی راهبردی و بازآرایی عملیاتی جبهه مقاومت است. دشمن با تمام توان وارد میدان شده و برای مرحله جدید آماده است. ما نیز باید با دوراندیشی، واقعگرایی و تمرکز بر نفوذ پایدار اجتماعی و مردمی، خود را برای نبرد بزرگ آینده آماده کنیم.