متن
در نظام حکمرانی ما، برخی خطاهای اساسی وجود دارد که عمدتاً ناشی از عدم تعقل کافی در شیوهٔ ادارهٔ امور است.
مردمسالاری، بهعنوان آخرین روش حکومتی که بشر به آن رسیده، در عمل ضعفها و نواقص خود را نشان داده است. یکی از مهمترین مشکلات این نظام، اولویت یافتن رضایت عمومی مقطعی بر تصمیمات عاقلانه و آیندهنگرانه است.اگر هدف حکومت صرفاً جلب رضایت زودگذر مردم باشد، ممکن است مسیرهای اشتباهی برگزیده و حکمرانی عاقلانه فدای کسب رأی شود. علاوه بر این، مردمسالاری بهطور طبیعی زمینه را برای حضور افرادی در رأس قدرت فراهم میکند که الزاماً شایستهترین افراد جامعه نیستند. در چنین شرایطی، تصمیمگیریها نیز الزاماً بر اساس بهترین راهکارها صورت نمیگیرد.در این کشاکش میان احساسات عمومی و عقلانیت حکومتی، رجوع صرف به افکار عمومی همیشه بهترین راهحل نیست. حتی با وجود نهادهای نظارتی و قیود دینی، در بخش اجرایی و برنامهریزی شاهد فاصله گرفتن از عقلانیت هستیم.جریانهای سیاسی، بهجای حرکت بر مبنای برنامهریزی اصولی و اهداف نظام اسلامی، در ایام انتخابات مسیرهای انحرافی را در پیش میگیرند تا رضایت عمومی را، ولو به بهای کنار گذاشتن حکمرانی عقلانی، جلب کنند. در نتیجه، اولویتها تغییر یافته و مسیر کشور به بیراهه کشیده میشود.این مسئله به جناح خاصی محدود نمیشود؛ گاهی اصلاحطلبان بر موج احساسات عمومی سوار میشوند و گاهی جناح مقابل. اگر در میان نخبگان و خواص، اخلاص وجود نداشته باشد و افراد، خود را تنها بهعنوان نامزدهای انتخاباتی ببینند، وضعیت از این هم دشوارتر خواهد شد.
مردمسالاری دینی از نگاه امام خمینی (ره)با وجود این چالشها، چرا امام خمینی (ره) بر مردمسالاری تأکید داشتند؟ آیا ایشان صرفاً از سر اجبار زمانه به این نظریه تمسک جستند؟ پاسخ منفی است. امام (ره) تا پایان عمر به این نظریه ایمان داشتند و همگان را به آن دعوت میکردند. اعتقاد ایشان از این اصل نشأت میگرفت که اکثریت مردم، مسلمان و مؤمن هستند و خداوند قلبهای آنها را هدایت میکند. ازاینرو، آنچه مردم به آن تمایل دارند، همان مسیر صحیحی است که رضایت الهی را در پی دارد.ایشان قلوب مردم را متعلق به خدا میدانستند و اهمیت رضایت مردم را در این میدیدند که لازمهٔ تحقق رضایت الهی است. اما امروز، این نگاه تا حد زیادی فراموش شده است. برخی مسئولان، مردم را در سطحی پایینتر از آنچه امام خمینی (ره) باور داشتند، قرار داده و تصمیمگیریها را در دایرهای محدود و از بالا به پایین انجام میدهند.اگر نبود تذکرات و هدایتهای رهبر انقلاب، شاید دیگر خبری از مردمسالاری نمیبود و کشور به سمت دیکتاتوری گروههای خاص حرکت میکرد. درواقع، بزرگترین حامی مردمسالاری پس از جنگ، مقام ولایت فقیه بوده است.
تزریق عقلانیت به حکمرانی؛ راهکارهابرای آنکه قوهٔ عاقله را به روند تصمیمگیریهای کلان کشور بازگردانیم، چه باید کرد؟۱. شفافیت کامل اطلاعات؛ پنهانکاری و مصلحتاندیشیهای نادرست باید کنار گذاشته شود. اطلاعات باید بهطور شفاف در اختیار مردم قرار گیرد تا امکان نظارت عمومی بر عملکرد مسئولان فراهم شود.۲. تشکیل گروههای کارشناسی و تصمیمگیری در میان مردم؛ مشارکت عمومی در حکمرانی باید افزایش یابد و ابزارهای لازم برای آن در اختیار جامعه قرار گیرد.در این مسیر، منافع برخی گروههای خاص که از فضای بسته و غیرشفاف حکمرانی سود میبرند، به خطر خواهد افتاد. این گروهها تلاش میکنند با ابزار رسانهای، تحریف اطلاعات، ایجاد فضای غبارآلود، انتشار دروغ و حتی حذف فیزیکی یا رسانهای منتقدان، از اصلاحات جلوگیری کنند. نمونههایی مانند عباراتی که در گذشته فضای عمومی را تحت تأثیر قرار داده، حاصل برنامهریزی هدفمند اتاقهای فکر این جریانها بوده است.از سوی دیگر، این خطای فکری محدود به یک جریان خاص نبوده و در هر دو جناح مشاهده شده است. فراموشی جایگاه مردم و شیرینی قدرت، دو عامل اصلی در بروز چنین رفتارهایی هستند.
بازگشت به مسیر مردمسالاری واقعیبرای آنکه در مسیر فکری امام خمینی (ره) گام برداریم، چارهای جز بازگشت به مردم نداریم؛ اما مردمی که در برابر موج رسانهای و عملیات روانی دشمنان، آگاه و مصون شده باشند. باید جایگاه مردم در نگاه امام خمینی (ره) و رهبر انقلاب بهدرستی تبیین شود و حکمرانی را به مردم بازگرداند، همانگونه که در دوران انقلاب و دفاع مقدس شاهد آن بودیم.تنها از این طریق میتوان مسیر مردمسالاری دینی را اصلاح و به جایگاه واقعی آن دست یافت.